مردی که صلاحیت محاکمه نداشت، در زندان شهرستان تراویس درگذشت
نقل قول از دن روزینو، متخصص خدمات وب در ژوئن 26, 2024, 2:10 ب.ظپیام ارسالی از سونیا برنز (sonjaburns@gmail.com):
مردی که صلاحیت محاکمه نداشت، در زندان شهرستان تراویس درگذشت<br />
https://www.statesman.com/story/news/crime/2024/05/24/robert-valentino-munguia-travis-county-jail-inmate-man-dies-in-custody-investigation-underway/73837673007
سلام به همه،,
وقتی این تیتر را در روز جمعه، ۲۴ مه ۲۰۲۴ در مورد مرگ رابرت والنتینو مونگویا در زندان شهرستان تراویس دیدم، فوراً از خودم پرسیدم: آیا رابرت یکی از افراد زیادی بود که ما اجازه دادیم حالش رو به وخامت برود (و بمیرد) زیرا خدمات/فرصتهای اقامتی مناسب برای برآوردن سطح واقعی نیاز فرد را نداریم؟ پس از جستجوی گوگل، مطمئنم که پاسخ "بله" است. و ما خدمات/فرصتهای اقامتی مناسب را نداریم زیرا کسانی را که در واقع به سطح بسیار بالاتری از خدمات نیاز دارند تا در جامعهای امن زندگی کنند، در نظر نمیگیریم. با در نظر نگرفتن این جمعیت، هیچ کاری که انجام دادهایم، فرصتی برای دسترسی به مراقبتهای مناسب در مکان و زمان مناسب برای آنها فراهم نکرده است. در عوض، ما الگویی از انتظار برای یک بحران - و اغلب - یک قربانی داریم.
من سوالات زیادی دارم:
چند بار دستگیر شده بود؟
چند بار در بیمارستان بستری شده بود؟ (تعهدات پزشکی قانونی، مدنی و داوطلبانه و همچنین سابقه بازداشتهای اضطراری)
او واجد شرایط چه سطوح مراقبتی در جامعه بود؟
او در جامعه چه سطوحی از مراقبت را دریافت کرده بود؟
اتهامات قبلی چه بودند؟
چند بار او را فاقد صلاحیت برای محاکمه تشخیص داده بودند؟
چند بار مراحل بازیابی صلاحیت را طی کرده بود؟ آیا "بازسازی" شده بود یا "احتمال بازیابی آن بعید" تلقی میشد؟
چند بار به عنوان "پرونده مدنی در حال بررسی" در فهرست انتظار پزشکی قانونی در زندان بوده است؟ چند بار به عنوان "اخراج و انتقال"؟
محلهای دستگیری او کجا بود؟
با یک جستجوی سریع در گوگل، توانستم کشف کنم که رابرت مونگویا سابقه دستگیری - با سطوح مختلف اتهامات - و همچنین ارزیابیهای قبلی برای صلاحیت حضور در دادگاه را داشته است. سابقه او شامل دستگیری از محل "امن" زوئی در سال ۲۰۱۶ - یک هیئت مدیره و مراقبت که توسط تامی ایوت مککینی اداره میشد - بود. بسیاری از ما با ایوت آشنا هستیم - اگر شما با او آشنا نیستید، توصیه میکنم خودتان در گوگل جستجو کنید. سالهاست که ایوت از "مراقبت" از آسیبپذیرترین اعضای جامعه ما - اجازه دادن به آنها برای زندگی در شرایط وحشتناک و خطرناک - سود برده است. و ما همچنان اجازه دادهایم که این اتفاق بیفتد زیرا - مردم دیگر کجا بروند؟
حالا کنجکاو بودم که رابرت آخرین بار قبل از مرگش در زندان ما کجا دستگیر شده بود. با منشی ناحیه شهرستان تراویس تماس گرفتم و کارکنان محل دستگیری را از روی سوگندنامه علت احتمالی برایم خواندند: خیابان کانلی شماره ۴۶۰۶ - مکانی که توسط ایوت مککینی اداره میشد. سوار ماشینم شدم و به آنجا رفتم تا آنجا را ببینم و از حال ساکنان (که تعدادی از آنها را سالهاست دنبال میکنم) باخبر شوم. افشای کامل: برادر دوقلوی من، که اکنون بیش از ۱۵ سال است که در ASH زندگی میکند، وقتی در بیمارستان یا زندان نبود، با دوچرخه از بسیاری از مکانهای ایوت عبور میکرد. اگرچه او در بالاترین سطح مراقبت موجود در جامعه (تیم ACT) قرار داشت، اما حال برادر دوقلوی من در کنار سایر ساکنان تحت مراقبت ایوت (که بسیاری از آنها نیز مراجعین ACT بودند) به شدت رو به وخامت گذاشت. او حتی توسط یکی دیگر از ساکنان تقریباً کشته شد، زمانی که آن مرد با یک آهن آهنی به سرش کوبید. برادر دوقلوی من و چند نفر دیگر از ساکنان نمیخواستند آن مرد به زندان برود زیرا مشخص بود که او برای بیماری روانی جدی خود به کمک نیاز دارد.
وقتی به خانه ایوت رسیدم، چندین نفر از ساکنان از من پرسیدند که آیا من از "ACT" هستم یا FACT. این را میگویم تا تأکید کنم که این افراد در "بالاترین سطوح مراقبت" در جامعه تبحر دارند. من با مرد جوانی صحبت کردم که نام خودش را نمیداند و گفتم که "آنها" به زودی کارت شناساییاش را برایش میآورند تا آن را بداند. او بارها از من پرسید که آیا من آنجا هستم تا کارت شناساییاش را برایش ببرم. من چندین نفر از ساکنانی را که مرتباً در مکانهای قبلی تحت مدیریت ایوت از آنها بازدید کرده بودم، دیدم. یک زن مرا در آغوش گرفت و گفت که از دیدن من بسیار خوشحال است و سپس به من گفت: "اینجا دعواهای زیادی اتفاق میافتد... اینجا واقعاً خطرناک است - همه عصبانی هستند" (چیزی که او همیشه در مکانهای قبلی میگفت - و من شاهد آن بودم و میدانستم که درست است). از جمعه دو بار دیگر از آنجا عبور کردهام. مرد جوان هنوز نام او را نمیداند. ساکنان هنوز بارها و بارها از من میپرسند که آیا من از ACT هستم یا FACT (کارکنان هم از من پرسیدند - قبل از اینکه از من بخواهند ملک را ترک کنم - که من وارد آن نشده بودم). سن ساکنان بسیار متفاوت است، همانطور که تشخیصها (از جمله اختلال کمتوجهی-بیشفعالی و زوال عقل) نیز متفاوت است. هر بار که به آنجا رفتهام، چندین نفر از ساکنان (بدون درخواست قبلی) به من گفتهاند که دعواهایی در جریان است و اوضاع واقعاً خطرناک است زیرا افراد بسیار عصبانی در آنجا هستند. مراکزی که توسط ایوت اداره میشوند، اساساً یک انبار باروت هستند و ما شاهد پیامدهای وحشتناکتری برای آسیبپذیرترین ساکنان آنجا خواهیم بود.
ما باید کسانی را که "سطح پایه" مراقبت آنها به معنای نیاز به سطح بالاتری از مراقبت نسبت به آنچه در جامعه موجود است، است، در نظر بگیریم. ما نمیتوانیم به تلاش برای کار در چارچوب فعلی خود ادامه دهیم - چارچوبی که در آن اغلب اوقات آزادی هماهنگ از زندان یا ترخیص از بیمارستان برای فردی که معیارهای بالاترین سطح مراقبت در جامعه را دارد، به معنای تنها (بهترین؟) "مسکن" موجود است که توسط ایوت مککینی اداره میشود، کسی که بارها به دلیل سوءاستفاده، غفلت و استثمار مشتریانی که به آنها خدمت میکند، مورد بازجویی (و حتی دستگیری) قرار گرفته است.
آخر هفته، به دیدن برادرم در ASH رفتم و با زن جوانی آشنا شدم که به ملاقات پدرش آمده بود، مردی که تمام دوران بزرگسالیاش را با بیماری روانی جدی گذرانده است - او از ۱۹ سالگی در بیمارستان دولتی دوچرخهسواری میکرد (الان بیش از ۵۰ سال دارد). او آنجا ایستاده بود و من خبر مرگ رابرت را به چند نفر از کارکنان ASH دادم، چون میدانم که بسیاری از افراد در ASH واقعاً به او اهمیت میدادند (لطفاً توجه داشته باشید: هیچکس تأیید نکرد که او را میشناسد - بنابراین هیچ نقض HIPAA وجود ندارد). وقتی گفتم که رابرت از خانه ایوت دستگیر شده است، زن جوان بلافاصله گفت که پدرش نیز در خانههای شبانهروزی و مراقبتی ("خطرناک") ایوت زندگی میکرده است. او به من گفت که پدرش از مراجعین اداره بهداشت روان محلی ما (مراقبت یکپارچه) است و قبلاً وقتی به بیمارستان نیاز داشت مستقیماً به آنجا میرفت، اما اکنون تقریباً همیشه از زندان میآید (او بیش از ۲۰ بار دستگیر شده است). او گفت که او به مراقبت طولانیمدت نیاز دارد - محیطی بسیار ساختاریافتهتر و تحت نظارت - اما هیچ چیز وجود ندارد. او مدام سعی میکند به او کمک کند – اما او در این درِ چرخان گیر کرده است. از او پرسیدم که آیا میتواند در یک خانه کوچک زندگی کند (چون این خانه برای افرادی که هنوز برای اسکان در جامعه آماده نیستند، در محوطه دانشگاه ASH پیشنهاد شده است) و او گفت مطلقاً نه. من با بسیاری از افرادی که از افراد دارای نیازهای پیچیده سلامت روان که هنوز برای اسکان در جامعه آماده نیستند، حمایت میکنند/به آنها خدمات ارائه میدهند، صحبت کردهام و همه آنها گفتهاند که خانههای کوچک در محوطه دانشگاه ASH سطح مناسبی از مراقبت نیستند.
وقتی رابرت در زندان ما درگذشت، او یکی از بیش از ۱۳۰ نفر در شهرستان تراویس بود که در فهرست انتظار پزشکی قانونی ما قرار داشتند - افرادی که برای محاکمه فاقد صلاحیت تشخیص داده شده و در زندان منتظر انتقال به یک مرکز روانپزشکی هستند. در همان زمان، ما فقط ۴ نفر در شهرستان تراویس در فهرست انتظار مدنی خود (فهرست انتظار مراقبتهای بستری) داشتیم. بیمارستانهای ایالتی ما عمدتاً به جمعیتهای مدنی و داوطلب خدمات ارائه میدادند و اکنون اکثر پذیرشها پزشکی قانونی (از زندانها) هستند. ما افراد را مجبور به ورود به زندان کردهایم زیرا آنها نمیتوانند در زمان و مکان مناسب به مراقبتهای مناسب دسترسی داشته باشند. برای من دشوار است که تصور کنم رابرت قبل از دستگیری معیارهای مراقبتهای بستری را نداشته است (حداقل معیارهای "وخامت حال"). وقتی منتظر استاندارد خطر "قریبالوقوع" برای خود یا دیگران هستیم، اغلب خیلی دیر شده است - و سپس یک قربانی وجود دارد. زندان ما به فرصت اقامتی "امن" برای کسانی تبدیل شده است که برای جامعه مناسب نیستند و نمیتوانند به بیمارستان ایالتی دسترسی داشته باشند. رابرت به تنهایی در یک سلول زندان درگذشت زیرا نتوانست به سطح مراقبتی که نیاز داشت دسترسی پیدا کند.
ما باید با فوریت اقدام کنیم. و باید کسانی را که برای زندگی ایمن به محیطی امن نیاز دارند، در نظر بگیریم. این امر مستلزم تغییر در مقررات نظارتی است - و همچنین به این معنی است که ما باید LMHA/LIDDA را توانمند و ملزم کنیم تا از سطح واقعی نیاز یک فرد حمایت کنند.
ما فرصتی داریم تا یک جامعه هدفمند/درمانی با سطوح مختلف مراقبت در محوطه دانشگاه آستین (ASH) ایجاد کنیم. ما صدها میلیون دلار برای یک بیمارستان جدید ایالتی آستین (بدون تخت اضافی) هزینه کردهایم و میلیونها دلار دیگر را به یک طرح آزمایشی "انحراف" اختصاص دادهایم، و برنامهریزی برای یک مرکز انحراف در حال انجام است که باز هم میلیونها دلار دیگر هزینه خواهد داشت. اگر کسانی را که به چیزی بین مراقبت در سطح بیمارستان و اسکان در جامعه نیاز دارند، به عنوان بخشی از این زنجیره در نظر نگیریم، همچنان اعضای جامعه خود را در مواجهه با پیچیدهترین نیازهای سلامت روان/رفتاری ناکام خواهیم گذاشت - و آنها همچنان با هزینه انسانی و مالی هنگفتی - برای همه، سطوح نامناسب مراقبت را طی خواهند کرد.
تسلیت من به همه کسانی که از رابرت مونگویا مراقبت و حمایت کردند. و عذرخواهی من از رابرت و کسانی که قربانی او شدند زیرا ما نتوانستیم او و دیگران را در امان نگه داریم. ما میتوانیم و باید بهتر عمل کنیم. -سونجا
پیام ارسالی از سونیا برنز (sonjaburns@gmail.com):
مردی که صلاحیت محاکمه نداشت، در زندان شهرستان تراویس درگذشت<br />
https://www.statesman.com/story/news/crime/2024/05/24/robert-valentino-munguia-travis-county-jail-inmate-man-dies-in-custody-investigation-underway/73837673007
سلام به همه،,
وقتی این تیتر را در روز جمعه، ۲۴ مه ۲۰۲۴ در مورد مرگ رابرت والنتینو مونگویا در زندان شهرستان تراویس دیدم، فوراً از خودم پرسیدم: آیا رابرت یکی از افراد زیادی بود که ما اجازه دادیم حالش رو به وخامت برود (و بمیرد) زیرا خدمات/فرصتهای اقامتی مناسب برای برآوردن سطح واقعی نیاز فرد را نداریم؟ پس از جستجوی گوگل، مطمئنم که پاسخ "بله" است. و ما خدمات/فرصتهای اقامتی مناسب را نداریم زیرا کسانی را که در واقع به سطح بسیار بالاتری از خدمات نیاز دارند تا در جامعهای امن زندگی کنند، در نظر نمیگیریم. با در نظر نگرفتن این جمعیت، هیچ کاری که انجام دادهایم، فرصتی برای دسترسی به مراقبتهای مناسب در مکان و زمان مناسب برای آنها فراهم نکرده است. در عوض، ما الگویی از انتظار برای یک بحران - و اغلب - یک قربانی داریم.
من سوالات زیادی دارم:
چند بار دستگیر شده بود؟
چند بار در بیمارستان بستری شده بود؟ (تعهدات پزشکی قانونی، مدنی و داوطلبانه و همچنین سابقه بازداشتهای اضطراری)
او واجد شرایط چه سطوح مراقبتی در جامعه بود؟
او در جامعه چه سطوحی از مراقبت را دریافت کرده بود؟
اتهامات قبلی چه بودند؟
چند بار او را فاقد صلاحیت برای محاکمه تشخیص داده بودند؟
چند بار مراحل بازیابی صلاحیت را طی کرده بود؟ آیا "بازسازی" شده بود یا "احتمال بازیابی آن بعید" تلقی میشد؟
چند بار به عنوان "پرونده مدنی در حال بررسی" در فهرست انتظار پزشکی قانونی در زندان بوده است؟ چند بار به عنوان "اخراج و انتقال"؟
محلهای دستگیری او کجا بود؟
با یک جستجوی سریع در گوگل، توانستم کشف کنم که رابرت مونگویا سابقه دستگیری - با سطوح مختلف اتهامات - و همچنین ارزیابیهای قبلی برای صلاحیت حضور در دادگاه را داشته است. سابقه او شامل دستگیری از محل "امن" زوئی در سال ۲۰۱۶ - یک هیئت مدیره و مراقبت که توسط تامی ایوت مککینی اداره میشد - بود. بسیاری از ما با ایوت آشنا هستیم - اگر شما با او آشنا نیستید، توصیه میکنم خودتان در گوگل جستجو کنید. سالهاست که ایوت از "مراقبت" از آسیبپذیرترین اعضای جامعه ما - اجازه دادن به آنها برای زندگی در شرایط وحشتناک و خطرناک - سود برده است. و ما همچنان اجازه دادهایم که این اتفاق بیفتد زیرا - مردم دیگر کجا بروند؟
حالا کنجکاو بودم که رابرت آخرین بار قبل از مرگش در زندان ما کجا دستگیر شده بود. با منشی ناحیه شهرستان تراویس تماس گرفتم و کارکنان محل دستگیری را از روی سوگندنامه علت احتمالی برایم خواندند: خیابان کانلی شماره ۴۶۰۶ - مکانی که توسط ایوت مککینی اداره میشد. سوار ماشینم شدم و به آنجا رفتم تا آنجا را ببینم و از حال ساکنان (که تعدادی از آنها را سالهاست دنبال میکنم) باخبر شوم. افشای کامل: برادر دوقلوی من، که اکنون بیش از ۱۵ سال است که در ASH زندگی میکند، وقتی در بیمارستان یا زندان نبود، با دوچرخه از بسیاری از مکانهای ایوت عبور میکرد. اگرچه او در بالاترین سطح مراقبت موجود در جامعه (تیم ACT) قرار داشت، اما حال برادر دوقلوی من در کنار سایر ساکنان تحت مراقبت ایوت (که بسیاری از آنها نیز مراجعین ACT بودند) به شدت رو به وخامت گذاشت. او حتی توسط یکی دیگر از ساکنان تقریباً کشته شد، زمانی که آن مرد با یک آهن آهنی به سرش کوبید. برادر دوقلوی من و چند نفر دیگر از ساکنان نمیخواستند آن مرد به زندان برود زیرا مشخص بود که او برای بیماری روانی جدی خود به کمک نیاز دارد.
وقتی به خانه ایوت رسیدم، چندین نفر از ساکنان از من پرسیدند که آیا من از "ACT" هستم یا FACT. این را میگویم تا تأکید کنم که این افراد در "بالاترین سطوح مراقبت" در جامعه تبحر دارند. من با مرد جوانی صحبت کردم که نام خودش را نمیداند و گفتم که "آنها" به زودی کارت شناساییاش را برایش میآورند تا آن را بداند. او بارها از من پرسید که آیا من آنجا هستم تا کارت شناساییاش را برایش ببرم. من چندین نفر از ساکنانی را که مرتباً در مکانهای قبلی تحت مدیریت ایوت از آنها بازدید کرده بودم، دیدم. یک زن مرا در آغوش گرفت و گفت که از دیدن من بسیار خوشحال است و سپس به من گفت: "اینجا دعواهای زیادی اتفاق میافتد... اینجا واقعاً خطرناک است - همه عصبانی هستند" (چیزی که او همیشه در مکانهای قبلی میگفت - و من شاهد آن بودم و میدانستم که درست است). از جمعه دو بار دیگر از آنجا عبور کردهام. مرد جوان هنوز نام او را نمیداند. ساکنان هنوز بارها و بارها از من میپرسند که آیا من از ACT هستم یا FACT (کارکنان هم از من پرسیدند - قبل از اینکه از من بخواهند ملک را ترک کنم - که من وارد آن نشده بودم). سن ساکنان بسیار متفاوت است، همانطور که تشخیصها (از جمله اختلال کمتوجهی-بیشفعالی و زوال عقل) نیز متفاوت است. هر بار که به آنجا رفتهام، چندین نفر از ساکنان (بدون درخواست قبلی) به من گفتهاند که دعواهایی در جریان است و اوضاع واقعاً خطرناک است زیرا افراد بسیار عصبانی در آنجا هستند. مراکزی که توسط ایوت اداره میشوند، اساساً یک انبار باروت هستند و ما شاهد پیامدهای وحشتناکتری برای آسیبپذیرترین ساکنان آنجا خواهیم بود.
ما باید کسانی را که "سطح پایه" مراقبت آنها به معنای نیاز به سطح بالاتری از مراقبت نسبت به آنچه در جامعه موجود است، است، در نظر بگیریم. ما نمیتوانیم به تلاش برای کار در چارچوب فعلی خود ادامه دهیم - چارچوبی که در آن اغلب اوقات آزادی هماهنگ از زندان یا ترخیص از بیمارستان برای فردی که معیارهای بالاترین سطح مراقبت در جامعه را دارد، به معنای تنها (بهترین؟) "مسکن" موجود است که توسط ایوت مککینی اداره میشود، کسی که بارها به دلیل سوءاستفاده، غفلت و استثمار مشتریانی که به آنها خدمت میکند، مورد بازجویی (و حتی دستگیری) قرار گرفته است.
آخر هفته، به دیدن برادرم در ASH رفتم و با زن جوانی آشنا شدم که به ملاقات پدرش آمده بود، مردی که تمام دوران بزرگسالیاش را با بیماری روانی جدی گذرانده است - او از ۱۹ سالگی در بیمارستان دولتی دوچرخهسواری میکرد (الان بیش از ۵۰ سال دارد). او آنجا ایستاده بود و من خبر مرگ رابرت را به چند نفر از کارکنان ASH دادم، چون میدانم که بسیاری از افراد در ASH واقعاً به او اهمیت میدادند (لطفاً توجه داشته باشید: هیچکس تأیید نکرد که او را میشناسد - بنابراین هیچ نقض HIPAA وجود ندارد). وقتی گفتم که رابرت از خانه ایوت دستگیر شده است، زن جوان بلافاصله گفت که پدرش نیز در خانههای شبانهروزی و مراقبتی ("خطرناک") ایوت زندگی میکرده است. او به من گفت که پدرش از مراجعین اداره بهداشت روان محلی ما (مراقبت یکپارچه) است و قبلاً وقتی به بیمارستان نیاز داشت مستقیماً به آنجا میرفت، اما اکنون تقریباً همیشه از زندان میآید (او بیش از ۲۰ بار دستگیر شده است). او گفت که او به مراقبت طولانیمدت نیاز دارد - محیطی بسیار ساختاریافتهتر و تحت نظارت - اما هیچ چیز وجود ندارد. او مدام سعی میکند به او کمک کند – اما او در این درِ چرخان گیر کرده است. از او پرسیدم که آیا میتواند در یک خانه کوچک زندگی کند (چون این خانه برای افرادی که هنوز برای اسکان در جامعه آماده نیستند، در محوطه دانشگاه ASH پیشنهاد شده است) و او گفت مطلقاً نه. من با بسیاری از افرادی که از افراد دارای نیازهای پیچیده سلامت روان که هنوز برای اسکان در جامعه آماده نیستند، حمایت میکنند/به آنها خدمات ارائه میدهند، صحبت کردهام و همه آنها گفتهاند که خانههای کوچک در محوطه دانشگاه ASH سطح مناسبی از مراقبت نیستند.
وقتی رابرت در زندان ما درگذشت، او یکی از بیش از ۱۳۰ نفر در شهرستان تراویس بود که در فهرست انتظار پزشکی قانونی ما قرار داشتند - افرادی که برای محاکمه فاقد صلاحیت تشخیص داده شده و در زندان منتظر انتقال به یک مرکز روانپزشکی هستند. در همان زمان، ما فقط ۴ نفر در شهرستان تراویس در فهرست انتظار مدنی خود (فهرست انتظار مراقبتهای بستری) داشتیم. بیمارستانهای ایالتی ما عمدتاً به جمعیتهای مدنی و داوطلب خدمات ارائه میدادند و اکنون اکثر پذیرشها پزشکی قانونی (از زندانها) هستند. ما افراد را مجبور به ورود به زندان کردهایم زیرا آنها نمیتوانند در زمان و مکان مناسب به مراقبتهای مناسب دسترسی داشته باشند. برای من دشوار است که تصور کنم رابرت قبل از دستگیری معیارهای مراقبتهای بستری را نداشته است (حداقل معیارهای "وخامت حال"). وقتی منتظر استاندارد خطر "قریبالوقوع" برای خود یا دیگران هستیم، اغلب خیلی دیر شده است - و سپس یک قربانی وجود دارد. زندان ما به فرصت اقامتی "امن" برای کسانی تبدیل شده است که برای جامعه مناسب نیستند و نمیتوانند به بیمارستان ایالتی دسترسی داشته باشند. رابرت به تنهایی در یک سلول زندان درگذشت زیرا نتوانست به سطح مراقبتی که نیاز داشت دسترسی پیدا کند.
ما باید با فوریت اقدام کنیم. و باید کسانی را که برای زندگی ایمن به محیطی امن نیاز دارند، در نظر بگیریم. این امر مستلزم تغییر در مقررات نظارتی است - و همچنین به این معنی است که ما باید LMHA/LIDDA را توانمند و ملزم کنیم تا از سطح واقعی نیاز یک فرد حمایت کنند.
ما فرصتی داریم تا یک جامعه هدفمند/درمانی با سطوح مختلف مراقبت در محوطه دانشگاه آستین (ASH) ایجاد کنیم. ما صدها میلیون دلار برای یک بیمارستان جدید ایالتی آستین (بدون تخت اضافی) هزینه کردهایم و میلیونها دلار دیگر را به یک طرح آزمایشی "انحراف" اختصاص دادهایم، و برنامهریزی برای یک مرکز انحراف در حال انجام است که باز هم میلیونها دلار دیگر هزینه خواهد داشت. اگر کسانی را که به چیزی بین مراقبت در سطح بیمارستان و اسکان در جامعه نیاز دارند، به عنوان بخشی از این زنجیره در نظر نگیریم، همچنان اعضای جامعه خود را در مواجهه با پیچیدهترین نیازهای سلامت روان/رفتاری ناکام خواهیم گذاشت - و آنها همچنان با هزینه انسانی و مالی هنگفتی - برای همه، سطوح نامناسب مراقبت را طی خواهند کرد.
تسلیت من به همه کسانی که از رابرت مونگویا مراقبت و حمایت کردند. و عذرخواهی من از رابرت و کسانی که قربانی او شدند زیرا ما نتوانستیم او و دیگران را در امان نگه داریم. ما میتوانیم و باید بهتر عمل کنیم. -سونجا